http://vaezkhod.ParsiBlog.com | ||
دوستانی که این مطلب رو می خونن خواهشا پست قبل رو هم مطالعه کنن ، در توضیح این حقیقت باید گفت: محبت به یک چیز، امر موهوم یا ذهنى محض، و یا تخیلى و یا اعتبارى نیست، بلکه، یک واقعیت عینى در دل انسان است، و به اصطلاح، حالتى است در دل و خصلتى است در آن که به جاى خود واقعیت عینى دارد، البته به تناسب خود و به تناسب دل، مانند همه واقعیتهاى روحى و قلبى. شما اگر خوب تأمل کنید، خواهید یافت که محبت، یک حالت عینى و یک واقعیت موجود در دل است و مسئله موهوم، یا ذهنى، یا اعتبارى، یا تخیلى نیست . حال ببینیم این واقعیت که «محبت» مى نامیم،و یا این حالت و این صفت که «محبت» مى گوییم چیست؟ و آنجا که انسان به چیزى محبت دارد، چه مى شود و صورت امر در عالم باطن و در آن سو چگونه است؟ . وقتى انسان به چیزى محبت پیدا مى کند و آنرا دوست مى دارد، در همانحال که محبت آنرا در دل خویش احساس مىکند، در حقیقت، دل وى درآن سو و در پشت پرده به سوى همان چیزى که دوست مىدارد کشیده مى شود و به سوى آن مى رود و با آن نوعى وحدت پیدا مى کند و در آن فانى مى گردد. (دقت شود ). چیزى که هست، باید توجه داشته باشیم که رفتن و وحدت پیدا کردن روح و دل، رفتن دیگر و وحدت پیدا کردن دیگرى است و نباید به اشتباه افتاد و رفتن روح و وحدت یافت آنرا با معیارهاى مادى و جسمانى شناخته شده بسنجیم که در این صورت از نیل به حقایق محروم خواهیم بود . نظام ارواح، نظام دیگرى است و روح و دل انسان براى خود، نظام خاص و احکام و سنن ومعیارهاى خاصى دارد . حرکت کردن، رفتن، وحدت پیدا کردن، جدا شدن، نزدیک گشتن، دور شدن، ونظایر اینها، در خصوص روح و دل از معنى خاص به خود برخودار است، نه از آن معنى که در اجسام مادى هست. سیر جان بى چون بود در دور و دیر / جسم ما از جان بیاموزید سیر سیر جان هر کس نبیند جان من / لیک سیر جسم باشد در علن (دفتر سوم مثنوى) مثلا در باب حرکت کردن و رفتن روح و دل؛ همان توجه کردن و یا نمودن چیزى ،رفتن و حرکت کردن روح و دل است بسوى همان چیز. شما اگر چیزى را در مکان بسیار دور یاد کنید و متوجه آن شوید، در همان لحظه روح و دل شما در همان مکان نزد همان چیز هست و لیکن این رفتن و این سیر و نیز، بودن نزد آن چیز، از نظر شما غایب و از شما پوشیده است، و آنچنان که هست، براى شمامعلوم و مشهود نیست و مسئله براى شما در حد همان «توجه کردن» و یا «یاد نمودن» معلوم است، ونه بیش از آن؛ واگر حجاب بدن در میان نبود و دست و پاگیر شما نمىشد، حقیقت امر را بنحوى که گفتیم، شاهد بودید. کما اینکه بعد از مرگ و در عالم برزخ، و همچنین در عوالم فوق برزخ، مسئله از همین قرار است. اگر انسان در برزخ بخواهد نزد چیزى یا کسى و یا در جایى باشد، در صورتى که روح او یک روح آزاد بوده و در قید و بند گرفتاریهاى اکتسابى خویش قرار نگیرد، به مجرد توجه و اراده،نزد همان چیز یا همان کس و یا در همان جایى که مى خواهد، حاضر مى شود. این دراز و کوته اوصاف تن است / رفتن ارواح دیگر رفتن است سخنان استاد همچنان ادامه دارد [ سه شنبه 92/8/21 ] [ 9:56 صبح ] [ جستجوگر حقیقت ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |